چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام می‌گیرند آیین تماشا را
یک گوشه نشسته عقده در دل کرده‌ست
مرداب که سعی خویش زائل کرده‌ست
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
همیشه سفره‌اش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد
در آن تاریک، دل می‌بُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بی‌همتا
عشق تو کوچه‌گرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند
آتش: شده از خجالت روی تو آب
خانه: شده بعد رفتن تو بی‌خواب
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانه‌ها لرزید و لرزیدند دل‌ها بیشتر
کجا سُکری که اینجا هست، در خُم می‌شود پیدا؟
بگو مستی ما از دور چندم می‌شود پیدا
دنبال چه‌ای؟ ای دل در دام ِ فریب!
از کرب‌وبلا تو را همین نکته نصیب:
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
به سیل اشک می‌شوییم راه کارون‌ها را
هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفته‌ست، آری وضع کنعان، روشن است
این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟
چشمه‌ها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهاده‌ست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه داده‌ست
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خوانده‌ام ای مرگ زیبا السّلام
