رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو