خدایا لطف خود را شاملم کن
غمی جانسوز، مهمان دلم کن
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
به نام آنکه مستغنیست بالذّات
«بَدیعُ الاَرض» و «خلّاقُ السماوات»
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
به نام آن که جان را نور دین داد
خرد را در خدادانی یقین داد...
به نام آن که ملکش بیزوال است
به وصفش عقلِ صاحب نطق، لال است
تویی کاوّل ز خاکم آفریدی
به فضلم زآفرینش برگزیدی
به نام آنکه هستی نام از او یافت
فلک جنبش، زمین آرام از او یافت