ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
...ای صبح را ز آتش مهر تو سینه گرم
وی شام را ز دودۀ قهر تو دل چو غار
ای به سزا لایق حمد و ثنا
ذات تو پاک از صفت ناسزا
ای صفت خاص تو واجب به ذات
بسته به تو سلسلۀ ممکنات
ای نام دلگشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخِ اعتبارها
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شُکر یکی از هزار کرد؟...
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده...
از خاک میروم که از آیینهها شوم
ها میروم از این منِ خاکی جدا شوم
ای بر سریر ملک ازل تا ابد خدا
وصف تو از کجا و بیان من از کجا؟...
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم