اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است
هر جا که نام اوست هوا کربلایی است
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
ای آنکه عطر در دل گلها گذاشتی
در جان ما محبت خود را گذاشتی
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد
راهش به گریه سد کن و، مگذار بگذرد
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است
این تاول است در کف پا یا جواهر است
این روزها پر از تبِ مولا کجاییام
اما هنوز کوفهای از بیوفاییام
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام