فاطمه مادر حسین و حسن
گله کرد از وصال شیرازی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
در لغت معنی شبح یعنی
سایهای در خیال میآید
صبحِ تقویم گفت یا زهرا
همه هستیم گفت یا زهرا
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
گفت: در میزنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
دختری ماند مثل گل ز حسین
چهرهاش داغ باغ نسرین بود
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
هستی ما چو پلک وا میکرد
به حضور تو التجا میکرد
زیر باران دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
نیزه دارت به من یتیمی را
داشت از روی نی نشان میداد
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
گر علی دل، قرار او زهراست
ور علی گل، بهار او زهراست
صبح شور آفرین میلادت
لحظهها چون فرشتگان شادند
ساز غم گر ترانهای میداشت
آتش دل، زبانهای میداشت