جاریست چو باران عرق شرم به رویم
از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
بهنام خداوند جانآفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
خدایا تویی بنده را دستگیر
بوَد بنده را از خدا، ناگزیر
خدایا جهانپادشایی تو راست
ز ما خدمت آید، خدایی تو راست
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس
گل، دفتر اسرار خداوند گشودهست
صحرا ورق تازهای از پند گشودهست