دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
هر غنچه به باغ سوگوار تو شدهست
هر لاله به دشت داغدار تو شدهست
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
دیر سالیست هر چه میخواهم
از تو یک واژه درخورت گویم
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست