جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمۀ حیات آمدهام
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
افسوس که این فرصت کوتاه گذشت
عمر آمد از آن راه و از این راه گذشت
چشمان جهان محو تماشایت بود
ایثار چکیدهای ز تقوایت بود
طوفان خروش و خشم ما در راه است
سوگند به آه، عمرتان کوتاه است
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
یک عمر دلم غصۀ مولا خوردهست
تا حکم شهادت من امضا خوردهست
یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود
داغ تو اگرچه روز را شام کند
دشمن را زهر مرگ در کام کند
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
در شهر شلوغ، خلوتی پیدا کن
در خلوت خود قیامتی برپا کن
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
ای دوست ز رحمت، دلِ آگاهم ده
در ماه دعا سیرِ الی اللّهم ده
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد