شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت