همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را
آن شب که سعدی در گلستان گریه میکرد
آن شب که حافظ هم غزلخوان گریه میکرد
دمی با آه خلوت کن، بگیر ای دل جلا اینجا
بیا سبقت بگیر از خلق، با رنگ خدا اینجا
هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها
صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
اَلسَّلام ای خادم اسلام و قرآن، اَلسَّلام
ای عَلَم در عِلم، ای علامۀ عالیمقام
صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى» علیست...
بین آیات الهی، آیت کبری علیست
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
یک چله انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیرۀ هجران رسیده است
در آیههای نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
آرامش دل به قدر بیداری اوست
آرایش گل به شبنم جاری اوست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم