ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین