باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُک فوقَ الثنا
ما طائر قدسیم، نوا را نشناسیم
مرغ ملکوتیم، هوا را نشناسیم
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود