بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است