ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
به میدان میبرم از شوق سربازی، سر خود را
تو هم آماده کن ای عشق! کمکم خنجر خود را
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند