توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
دلم امسال سامرّایی است و عید غمگین است
میان سفره «سامرّا» نماد هفتمین سین است
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی