شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است