ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟