هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين