تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر