حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
وجود، ثانیه ثانیه در تو فانی شد
طلیعۀ غزلی صاحبالزمانی شد
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
جان به پیکر داشت وقتی مشکها جان داشتند
کاش میشد ابرها آن روز باران داشتند
بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بستهست
صحبت از دستی که رزق خلق را میداد شد
هر کجا شد حرف از آن بانو به نیکی یاد شد
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟