سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت