تا تو بودی، نفسِ آینه دلگیر نبود
در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود
چهقدر بیتو شكستم، چهقدر واهمه كردم!
چهقدر نام تو را مثل آب، زمزمه كردم!
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
بر نیزۀ شقاوت این فتنهزادها
گیسوی توست، سلسلهجنبان بادها
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین