تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم