در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
نی از تو حیات جاودان میخواهم
نی عیش و تَنعُّم جهان میخواهم
خداوندا به ذات کامل خویش
به دریاهای لطف شامل خویش
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم