پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد