فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهست، آری وضع کنعان، روشن است
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خواندهام ای مرگ زیبا السّلام
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان