مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید
با نیت نگاه تو آغاز میکنم
احساس خویش را به تو ابراز میکنم
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
مانند باران بود و بر دلها ترنّم داشت
مانند چشمه لطف سرشارش تداوم داشت
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامیست که بر کنگرۀ عرش نوشته است
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات
از دور به من گوشۀ چشمی بفکن
نزدیک به خویش ساز و کن دور ز «من»
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پر از طائر قدسی اثری نیست
دل سوزان بُوَد امروز گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو
ای بهشت آرزوهای علی
ای دو چشمت دین و دنیای علی
باز به من راه سخن باز شد
طایر اندیشه به پرواز شد
گر علی دل، قرار او زهراست
ور علی گل، بهار او زهراست
علی كه آینۀ روشن خدای تو بود
همیشه آینهاش روی حقنمای تو بود
یک گل، نصیبم از دو لب غنچهفام کن
یا پاسخ سلام بگو، یا سلام کن!
بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت
در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت