ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت