گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود