تابید بر زمین
نوری از آسمان
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند