گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست