ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
چون بر او خصم قسم خوردۀ دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن كه: خدا! ماه گرفت
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت