ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم