مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
داشت میگفت خداحافظ و مادر میسوخت
آب میریخت ولی کوچه سراسر میسوخت
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید