عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم