خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
از زمین تا آسمان آه است میدانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است میدانی چرا؟
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
تشنهام این رمضان تشنهتر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
شب را خدا ز شرم نگاه تو آفرید
خورشید را ز شعلۀ آه تو آفرید
زین روزگار، خونجگرم، سخت خونجگر
من شِکوه دارم از همه، وز خویش، بیشتر
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است