پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
مثل پرندهای که بیبال و پر بماند
فرزند رفته باشد اما پدر بماند
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را
پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم