موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند