ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
جبریل گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد خُم آورد از عرش
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
دل در صدف مهر علی، دل باشد
جانها به ولایش متمایل باشد
خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت