مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
چه گویمت که چها کرد در نبرد، حسین؟
فقط خداست که داند چهکار کرد حسین
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی!
سردارِ لشکر من تنها علی علی!
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
آری همین امروز و فردا باز میگردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز میگردیم
زود بیدار شدم تا سرِ ساعت برسم
باید اینبار به غوغای قیامت برسم
جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم