ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟