رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن