رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود