تابید بر زمین
نوری از آسمان
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست