صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
وقتی به گل محمّدی مأنوسیم
در خواب خوش ستمگران، کابوسیم
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
می‌گریزم به هوایی که پر از زیستن است
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم
جان سپردم آن‌قدر، تا جان خود را یافتم
یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد
پیوستگان عشق تو از خود بریده‌اند
الفت گرفته با تو و از خود رمیده‌اند
ما طائر قدسیم، نوا را نشناسیم
مرغ ملکوتیم، هوا را نشناسیم
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
«بشنو از نی چون حکایت می‌کند»
شیعه را در خون روایت می‌کند
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
شروع نامه‌ام نامی کریم است
که بسم‌الله الرحمن الرحیم است
می‌رسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
می‌فروشد زرهی را که رفیق جنگ است
رمضان سایۀ مهر از سرِ ما می‌گیرد
بال رأفت که فروداشت، فرا می‌گیرد
بر عفو بی‌حسابت این نکته‌ام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
پیغمبر ما که مشرق نور هُداست
دل آینه‌دار مهر او، دیده جداست
