با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
تسلیم شد قضا و قدر در برابرش
داغ تو در سراچۀ قلبم چه میکند؟
در این فضای کم غم عالم چه میکند؟
میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین
ای در دلم محبت تو! هست و نیستم!
هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم
این زن که خاک قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن
از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن
چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیامآوری نکرد
داغی عمیق بر دل باران گذاشتی
ای آنکه تشنه سر به بیابان گذاشتی
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
گر سوختهست بال و پرت فَابکِ لِلحُسِین
گر مانده داغ بر جگرت، فَابکِ لِلحُسِین
شش روز بعد، همهمه پایان گرفته بود
در خاک، حسّ شعلهوری جان گرفته بود
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
غم از دیار غمزده عزم سفر نداشت
شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟