رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازهای
رویید بر دستان ما شمشیرهای تازهای
یا ایهاالعزیزتر از یوسف!
عکس تو را به چاه میاندازند
امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
صبح است و در بزم چمن، هر گل تبسمّ میکند
باغ از طراوت، حُسن یوسف را تجسّم میکند
با هیچکس در زندگی جز درد همپا نیستم
بیدرد تنها میشوم، با درد تنها نیستم
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
در آسمان ملائکۀ خوش ذوق
شهر بهشت را که بنا کردند...
خورشید هر شب میدمد از مشرق پیشانیات
وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانیات
بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را
کز آتش دل کردهام روشن، چراغ آه را