شهادت‌نامه | شعر هیأت

کس راز حیات او نداند گفتن
بایست زبان به کام خود بنهفتن

قیصر امین‌پور

شهدا

رباعی

کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است

عباس سودایی

شعر رهایی

غزل

همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونین‌جگرهاست

سیدحبیب نظاری

دفاع مقدس

دوبیتی

بنگر به شکوه سوی حق تاختنش
بر قلۀ عشق پرچم افراختنش

سیدحسن حسینی

شهدا

رباعی

این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم
مثل قنوت‌های بدون اجابتم!

یوسف رحیمی

امام عصر علیه‌السلام

غزل

ما را دلی‌ست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها

افشین علا

امام عصر علیه‌السلام

غزل

افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش

احمد حسین‌پور علوی

جانباز شهید

غزل

گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را
پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را

مهدی مردانی

پدران شهدا

غزل

غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا می‌کرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا می‌کرد

ساراسادات باختر

شهدا

غزل

با زمزمۀ سرود یارب رفتند
چون تیر شهاب در دل شب رفتند

سیدحسن حسینی

مدافعان حریم اهل‌بیت

رباعی

این چندمین نامه‌ست بابا می‌نویسم؟
هر چند یادت نیست امّا می‌نویسم

خدیجه پنجی

فرزندان شهدا

غزل

یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست

میلاد عرفان‌پور

فرزندان شهدا

رباعی

خوش باد دوباره یادی از جنگ شده‌ست
دریاچۀ خاطرات خون‌رنگ شده‌ست

عبدالرحیم سعیدی‌راد

شهدا

رباعی

چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟
و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟

محمدعلی مجاهدی

شعر پایداری

غزل

آنان‌که به خُلق و خوی اسماعیل‌اند
در حادثه، آبروی اسماعیل‌اند

سیدحسن حسینی

شهدا

رباعی

برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفته‌ترین خاطرۀ دور و برش را

طیبه عباسی‌

مدافعان حریم اهل‌بیت

غزل

به سیل اشک می‌شوییم راه کارون‌ها را
هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را

میلاد عرفان‌پور

شهدا

غزل

در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست

قاسم صرافان

شعر پایداری

غزل

بی‌مرگ سواران شب حادثه‌هایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید

سلمان هراتی

شعر پایداری

غزل

دلم می‌خواست عطر یاس باشم
کنار قاسم و عباس باشم

عبدالرحیم سعیدی‌راد

شهدای غواص

دوبیتی