غزل | شعر هیأت

لهیب ذوالفقارت بر تن گردن‌کشان مانده‌ست
طنین خطبه‌هایت در گلوگاه زمان مانده‌ست

حسین عباس‌پور

غزل

پنج نوبت، فرصت سبز حضورم داده‌اند
پنج ساغر باده از دریای نورم داده‌اند

محمدجواد غفورزاده

چلچراغ هدایت (جلد۱)

غزل

هنوز مانده بفهمیم این‌که کیست علی
برای عشق و عدالت غریب زیست علی

زین‌العابدین آذرارجمند

غزل

ما خوانده‌ایم قصۀ مردان ایل را
نام‌آورانِ شیردلِ بی‌بدیل را

راضیه جبه‌داری

غزل

تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازه‌ای
رویید بر دستان ما شمشیرهای تازه‌ای

حسن صنوبری

غزل

آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران

زهرا نظری

غزل

ای آن‌که عطر در دل گل‌ها گذاشتی
در جان ما محبت خود را گذاشتی

عاطفه جوشقانیان

غزل

وجود، ثانیه ثانیه در تو فانی شد
طلیعۀ غزلی صاحب‌الزمانی شد

محسن حنیفی

غزل

چه ابرها که خسیس‌اند و دشت خشکیده‌ست
و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست

علی گلی حسین‌آبادی

غزل

برگشتنت حتمی‌ست! آری! رأس ساعت
هرچند یک شب مانده باشد‌ تا قیامت

راضیه مظفری

غزل

بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست

محمد سلمانی

تب نیلوفری

غزل

چقدر بد شده دنیا چقدر بد شده‌ایم
به جای گرمی آغوش، دست رد شده‌ایم

محمد سلمانی

غزل